سخنرانی

سخنرانی جناب مولانا گل محمد مومن (حفظه الله)

ابتدا السلام علیکم و رحمة الله و برکاته و جدا خدمت همه سروران عزیز. عذرخواه هستم که بنده طلبه در حدی نیستم در مجلسی که یک عالم باشد صحبتی داشته باشم. چه برسد به مجلسی که اختصاص دارد به حضرات علما. ولی فکر می‌کنم اینم یک امتحانی از امتحانات الله تعالی است و در ابتدا از محضر همه عذرخواه هستم و هم تشکر هم دعا می‌کنم که الله تعالی به برگزارکنندگان این جلسات، که هم اونایی که در اینجا برنامه‌ریزی دارند هم حضراتی که شرکت می‌کنند، همه برگزار کننده هستند. به همه بهترین اجر و پاداش و استقامت در این راه حق را عنایت بفرماید. همونجور که فرمودند جناب حضرت مولانا مطهری هم به جمع شما حضرات علما سلام داشتند و هرچند نتوانستند تشریف بیاورند اما به این طالب کوچک دستور دادند که در خدمت شما باشم. عرض کردم خدمت شما به نظرم اینم یک امتحانی از امتحانات الهی است. بعضی موقع‌ها یک شخص بزرگی در مجلسی چند تا از اطفال قرار می‌گیرد یا عوام، مسائل دین به اونا یاد بدهد. اینجا نباید بر او سنگین بیاید که من بیایم سی پاره تدریس کنم، بچه‌های کوچک را تدریس کنم. به یادم هست زمان مرحوم مولانا مطهری رحمه الله در حوزه علمیه قدیم زمانی که هنوز بچه بودم خودم به حوزه نبودم، بعضی موقع‌ها که یکی از اقوام ما در اونجا مکتب بود و می‌آمد مرحوم پدرم او را می‌بردند که مرحوم مولانا به خاطر اینکه تاخیر کرده بود چیزی نگویند بچه بودم وقتی من رفتم من دیدم که مرحوم مولانا دم حجره نشسته هستند و بچه‌هایی که سی پاره و قرآن و اون زمان بچه های سوم راهنمایی نبود. الف و ب و امثال اینا رو می‌خوانن علامه زمان مرحوم مولانا مطهری به اونا تدریس می‌کردند. این یک امتحان است. یک وقت هم یک کوچکی در یک جایی مینشیند که جمعی از بزرگانند. اینم امتحان الهی است که چه فکر می‌کند، باید چه کار کند، از کی استمداد بخواهد که حق این جمع بزرگ را ادا بفرماید وقتی خودش قاصر هست. انشالله اگر الله تعالی توفیق عنایت بفرماید به عنوان مذاکره مطالبی که به حمدالله با شما خواندیم یک مذاکره و تکرار یادآوری است. شاه‌ولی الله رحمه الله می‌فرماید:

تعلیم به دو منظور انجام می‌گیرد.

1: یکی برای تعلیم دادن آنچه مخاطبین نمی‌دانند به اونا تعلیم بده که بدانند، زمانی که سر درس شاگرد می‌نشینیم و درس امروز را تدریس می‌کنیم که تا به حال شاگرد اصلاً با موضوع اون درس روبرو نشده و آگاهی ندارد و وقتی استاد سر درس طالب می‌نشیند و درس جدید را ارائه می‌دهد. این از همین قسم است. یعنی مطالبی را به طلاب القا می‌کند که طلاب نمی‌دانستند، القا می‌کند تا از حالا بدانند یاد بگیرند.

2: قسم دوم تعلیم، تعلیم مطالبی است که مخاطبین می‌دانند سامعین می‌دانند. اما این علم علمی نیست که فقط برای یک بار دانستن باشد. بلکه علمی‌ست که باید بارها تکرار و تکرار و تکرار شود تا مرتباً استحضار قلب شود و تمام وجود، نسبت به آن علم رنگ بگیرد. این جلسات ما از این قسم دوم هست.

این جلسات ما از قسم اول نیست که کسی که اینجا می‌نشیند می‌خواهد مطالبی ارائه بدهد که مخاطبین ندانند از این به بعد بدانند، بلکه از قسم دومی است که مخاطبین می‌دانند خیلی هم از خود گوینده بهتر میدانند اما مطالبیست که باید مکرراً ذکر شود. چون برای دانستن فقط نیست برای استحضار قلب است برای انسباق و رنگ گرفتن از اون علم است، تا در زندگی به مرحله عمل در بیاد. وقتی دور هم می‌نشینیم و احادیثی درباره نماز را مذاکره می‌کنیم منظور نیست که این جمعی که اینجا هستند نسبت به نماز آگاهی ندارند، نمی‌دانند باید نماز را خواند فضیلتش چی است، بلکه منظور اینه که خود گوینده و شنونده ها مرتباً این ارشادات الله و رسول را بشنوند تا در مقابل وساوس مرتب شیطان محافظت بشوند و در این عمل بزرگ نماز کوتاهی پیش نیاید.

از این نظر عذرخواهی کردم این مطالب از این قسم دوم هست آنچه که سروران می‌دانند از گوینده هم بهتر اما در این نفع وجود دارد، تکرار آنچه برای عمل در زندگی لازم است.

همانطور که توجه فرمودید هم از آیه قرآن راجع به علما قرائت شد و هم حدیث شریفی که وجود دارد، بزرگترین وظیفه در دنیا وظیفه عالم دین هست. بزرگترین وظیفه در دنیا وظیفه عالم دین هست و بزرگ‌ترین دارایی هم دارایی عالم دین هست. چون دارایی‌اش دارایی انبیا است علم دین که الله تعالی عنایت فرموده است. اون داراییه که الله تعالی نبی را از همه داشته‌های دیگر دنیا به سبب آن بی‌نیاز کرده است و هرچه نبی دارد خدا دستور می‌دهد بیشتر دعا کن، الله تعالی این دارایی را به علما عنایت فرموده است. اگر نعوذ بالله عالمی چشمش به تریلی داری افتاد که چند تا تریلی دارد، به پاساژداری که چند تا پاساژ دارد، به چاه عمیق داری که چند تا چاه عمیق دارد و در دلش آمد که من نسبت به این چی دارم خوش به حال این.

این بزرگترین ناسپاسی را به درگاه الله تعالی کرده است. درسته ما به دنیا هم نیاز داریم ضرورت هست. اما نه اینکه عالم دین خود را در داشتن نعمت محروم‌تر از او بداند. قبول کن از ضمن که به مال دنیا نیاز دارد و یک ضرورت هست، اما الله تعالی نعمت‌ها را بین بندگان تقسیم کرده است، حکیمانه یکی را لایق تریلی دانسته یکی را لایق چاه عمیق یکی را لایق روی کرسی وزارت نشستن یکی را لایق وراثت نبی علیه الصلاة و السلام. بنابراین علما از داشته‌های دنیا بهترین داشته را دارند، علم نبی علیه الصلاة و السلام و از مهمترین وظیفه‌ها وظیفه عالم دین؟

چی هست وظیفه عالم دین؟

همونی که خداوند جزو اهداف بعثت بیان می‌فرماید. دعوت الی الله متوجه کردن بندگان الله تعالی هر آن مستمرند هر آن و هر آن چه اونهایی که پذیرفتند تکرار شود، چه اونایی که صد بار بگوییم نمی‌پذیرند از ما ادای وظیفه بشود متوجه کردن مخلوق به سوی الله تعالی. تعلیم قرآن عظیم‌الشأن و سنت و تزکیه انسان‌ها

تا کجا؟

روش نبی علیه الصلاة و السلام چی بود. آنقدر روی این دعوت الی الله روی تعلیم کتاب و سنت و تزکیه کار کردن تا مردم مفهوم آن را بفهمند و قبول کنند و به عمل درآیند، وظیفه این است. حالا ما نمیگیم که اگر در یک منطقه عالمم هست، خیلی افراد معذرت می‌خوام فاسد هستند دلیل بر اینه که این عالم به وظیفه عمل نکرده!!! نه… در زمان انبیا هم خیلی افراد منکر مکذب کافر بودن با وجود تلاش انبیا. ولی حساب بین ما و خداست الله این ناچیز و همه را معاف بفرماید.

آیا به وظیفه خود عمل می‌کنیم یا نه؟

اگر عمل می‌کنیم و کسی یک عده نپذیرفتند اونجا دیگه مسئولیت از ما برداشته است. اما اگر اسم ما مولوی است زمینه برای ارشاد وجود دارد، مسجدی در دست ما هست که از بهترین بندگانی که پابند دین روز پنج مرتبه می‌آیند و برمی‌گردند ولی بازم نعوذ بالله از کتاب خدا و سنت و سیره رسول الله علیه الصلاة و السلام به اونها نرسانیم. الله همه ما را معاف بفرماید خیلی سنگین است. یعنی اینایی که میان به مسجد اونایی نیستن که منکرن، اونایی نیستند مکذبن، بلکه اونایی هستند که هدایت الله نصیب شده روانه مسجد شدند.

وظیفه علما بزرگترین وظیفه در جامعه بشری

اینکه وظیفه علما بزرگترین وظیفه در جامعه بشری، تشبیه دادند، عالم به منزله یک رهبر و پیشرو و فرمانده است که میدان آن نفوس انسان ها، میدانی که در اون میدان فرماندهی و رهبری می‌کند نفس انسان‌ها و سلاح آن کتاب و سنت با کتاب و سنت ورود کند در نفس انسان‌ها و قیادت و رهبری کند نفس انسان‌ها را که به طرف این آیه کتاب الله به طرف این حدیث رسول الله علیه الصلاة و السلام بیایید. بر اساس این آیه کتاب الله این اعمال را انجام دهید، بر اساس کتاب الله از این اعمال پرهیز کنید، بر اساس احادیث و سنت و سیره رسول الله علیه الصلاة و السلام به این اعمال تمسک جویید، از این اعمال پرهیز کنید. ولی زمانی عالم می‌تواند در این میدان نفوس مردم با سلاح قرآن و سنت کار کند که بزرگترین توان و نیرو را کسب کرده باشد.

بزرگترین توان و نیرو برای موفقیت در این میدان چی است؟

این است که ابتدا از خودش شروع کرده باشد. ابتدا از خودش شروع کرده باشد تلاش کند در راستای اصلاح تزکیه خود در راستای علم و آگاهی و درست هرچه بهتر قوی و درست شدن عقیده و ایمانیات اعمال صالح و اخلاق حسنه. درست است که حضرت رسول الله صلی الله تعالی علیه و سلم دعوتم می‌دادند احادیث را بیان می‌فرمودند آیات را هم می‌خواندند، اما در کتاب‌های حدیث و سیرت با شما می‌بینیم که بیشتر از اونی که بگن پیغمبر علیه الصلاة و السلام اگر یک حدیثی را فرمودند خب بار اولی بود که مردم مطلع بشوند. اما بیشتر از تکرار حدیث که بگیم پیغمبر علیه الصلاة و السلام در فلان مجلس هم این را فرمودند، در فلان مجلس هم در کجا و کجا، می‌بینیم صحابه می‌گویند کان رسول الله صلی الله علیه و سلم، پیغمبر علیه الصلاة و السلام اینطور بودند. یعنی صحابه علیهم رضوان درس دین را از رفتار رسول الله علیه الصلاة و السلام از گفتار رسول الله علیه الصلاة و السلام و از اخلاق ایشان میگفرتند. عالم مرتبه بسیار بالا دارد ولی خیلی در جایگاه خطیری قرار دارد. خدا نکند به وسیله ما و شما یک عده در دین بی پروا بشن، به صورت مختلف!!! یعنی اگر ما و شما یک امری که شبهه ربا هم نیست، ولی ظاهرا طوری به نظر می‌رسد، مرتکبش شدیم مردم در خود ربا بی پروا می‌شوند.

اگر ما و شما در یک مجلسی بودیم، وقت نماز عشا وقت نماز دیگر است و سر عقدی هستیم گفتیم اشکال نداره همین کار تمام بشه بعد نماز بخوانیم. بعد از آن مردم دو مرتبه برای چای خوردن خود هم چای خوردن خود را هم برای نماز جماعت مسجد ترک نمی‌کنند. مردم میگم اون شب جناب مولوی نگفتند تا عقدی تمام بشه بعدا نماز می‌خوانیم پس ما هم چای خوردنمان خلاص شد همینجا نماز میخوانیم. بزرگترین استعداد و نیرو برای به کار گرفتن کتاب و سنت در هدایت مردم اینه که اول خود شخص در ساختار عقیده، در حسن اخلاق در اعمال صالح و در تقوا تلاش کند.

علما می‌فرمایند: معصیت عالم از معصیت عوام خیلی سنگین‌تر است!!! چرا؟

می‌گویند فرد عامی اگر گناه کند فقط به خودش ضرر رسانده امشب نماز عشا نماز را نخوان خیلی جرم سنگینی است.

ولی فقط ضررش به خودش رسیده. یا یک بی پروایی کرد به نامحرمی نگاه کرد و گفت ببینید او چطوری است. بد کاری کرده است، اما ضررش به خودش فقط می‌رسد. ولی معصیت عالم به خودش به دین خدا و به بندگان خدا ضرر می‌رساند نعوذ بالله، خودش که مثل عامی که ضرر کرد خودش ضرر کرده، گناه قضا کردن نماز مرتکب شده، گناه نظر به نامحرم یا دروغ یا امثال اینا رو مرتکب شده، اگر هزار ما برای مردم بگوییم. که شما به گفته‌های ما توجه کنید نه به عمل ما بیشتر از گفته‌های ما در معرض دید مردم اعمال ما هست. ما به هر صورت عمل کنیم مردم دین را با همون عینک نگاه می‌کنند، می‌گویند دین یعنی همین. دین خدا نعوذ بالله صدمه می‌بیند و ضرر به بندگان خدا هم می‌رسد. یک عده از بندگان خدا که آگاه و پابندند، دلشان از علما بد میشود. میگن برین پشت نماز بخوانیم، بریم از موعظه اینا گوش کنیم، عالمی که فلان سنت را اینطور نادیده می‌گیرد، فلان خلاف معصیت را با بی پروایی مرتکب می‌شود، دین را برای خود یک دستاویزی برای رسیدن به نفسانیات قرار داده است. حالا میگین احترام علما را داشته باشید، پیش علما برو. با اینکه علما بسیار عظمت دارند. شیطان دشمنی قوی است یک لغزش کوچک یک نفر را در دید بسیاری آنقدر جلوه می‌دهد که او را از عالم جدا کند. نعوذ بالله سلف صالح رحمه الله اون‌ها می‌آمدند با فهم برخواسته از اخلاص و تقوای خود دین را در بخش عقیده و عمل و اخلاق فرا می‌گرفتند و به اون عمل می‌کردند. به عبارت دیگر مجموعه دین از عقاید و اعمال و اخلاق یک مجموعه به هم مرتبطی است که اگر در یک خلل واقع شود، در دیگر اجزای دینداری هم خلل واقع می‌شود. و مفسرین می‌فرمایند:

دین را به صورت جامع و کامل برپا دارید.

اقیم الدین

دین را کاملا راست قرار دهید. اگر در دین بی نمازی بود کج است، اگر در دین رشوه بود کج است، اگر در دین دروغ خیانت حقه بازی بود کج است. اگر در دین اعتقاد بود اخلاق نبود کج است، اگر در دین اخلاق بود اعمال نبود کج است. عقیم الدین نشده. عن اقیم الدین یعنی دین را به طور کامل بگیرید.

بنابراین علما می فرمایند:

کسی که ذکر الله تعالی را که خیلی مهم است بیان می‌کند، دهان و زبان خود را با ذکر مبارک الله تعالی متبرک می‌کند، باز شهادت به دروغ هم میدهد این تعارض در حقیقت جایگاهی برای ذکرش باقی نمی‌گذارد.

یعنی قسمت‌های مختلف دین با یکدیگر در ارتباطند و نمی‌شود شخص از خوردن حلال به خاطر روزه امساک کند، ولی مال حرام را بخورد این نشد دینداری. نمی‌شود شخص با این زبان قرآن تلاوت کند، پشت سرش با همین زبان دروغ بگوید، تخریب دیگران را کند و گناهی انجام بدهد. اگر شخص می‌خواهد از دین و دینداری بهره بگیرد باید نفس را کنار بگذارد. ببیند الله و رسول از او چه می‌خواهند و مرتباً کنترل کند نفس چیزی خطرناکیست. ببیند آیا این خواسته اش بر اساس نفس است یا بر اساس کتاب و سنت کدوم یکی؟

خیلی موقع‌ها هم شیطان یک سری امور را موجه و دینی جلوه میدهد، ولی اگر شخص دقت کند نفسانیات است.

علم دین و شریعت علمی بسیار والا و برتر است از وحی الهی است یا از کتاب است یا از سنت

مناسب داشتن علم دین مکارم اخلاق است. ممکن است ما طبیعتاً تندخو باشیم باید تمرین کنیم حلم را و در راس آن اخلاص نیت، در راس اخلاقیات اخلاص نیت.

اخلاص نیت

اخلاص نیت را می‌فرمایند باید شخص خود را بررسی کند. مثال می‌زنم یک شخصی می‌آید پیش انسان میگوید به نظر شما در فلان مدرسه تحصیل کنم بهتر است یا فلان مدرسه؟

در اینجا اگر شرایط او را که بهتر می‌تواند در جای نزدیک تحصیل کند یا سطح فهم بالاتری دارد جایی که علم بیشتر بدهد شرایط را بررسی کردیم بدون این رعایت نفس جای مناسب را به او راهنمایی کردیم اخلاص نیت داریم. چون الدین النصیحه اما اگر اغراض آمد اینجا نه دیگه از اخلاص خالی است. مثال دیگری می‌زنند الله تعالی همه ما را اخلاص نیت عنایت بفرماید. می‌گویند یک عالم یک کتابی گیرش آمده مطالب خوبی دارد، کتاب سخنرانی خوبی است این از رویش نگاه میکند و سخنرانی می‌کند، نگاه می‌کند سخنرانی می‌کند. دیگران میگویند این کتاب را از کجا آمده؟

ولی او از دیگران این را کتمان میکند که معرفی کند اینطور کتابی هست مطالعه کنید. بندگان خدا را ارشاد کنید. لذا این خلاف اخلاص است، کتمان علم است. اخلاص یعنی عملی را برای رضای خدا انجام دادن آیا این منفعت را عام کنیم که همه علما و همه مردم استفاده کنند، این به نفع دین است یا او را در انحصار خود قرار بدیم.

یک شخصی یک علم نزد اوست کتاب مخصوص نزد اوست مگه باشه دیگران یا در این روستا ما پنج نفر هستیم این چهار تای دیگر از این اطلاع نداشته باشند که میدان مخصوص من باشد و همه مردم تعجب کنند که این داره چی میگه از کجا مگه چرا دیگران ندانند؟

در همین راستا می‌فرمایند. اینم به نظر بنده نکته لازمی هست.

پرهیز عالم از حب ریاست و جاه

حب ریاست و جاه فقط این نیست که به دنبال این باشد که فرماندار بشه، نماینده بشه، وزیر بشه،

نه… مسئولیت یک جلسه ریاست اون جلسه است سر کرسی درس ۴ طالب نشستن ریاست اون جلسه است، همه درگیر ریاست هستند، اما مواظب باشند گرفتار حب ریاست نشن. امام یک مسجد محراب و منبر به دست اوست. امام مردم هست امام این مسجد است ریاست این مسجد به دست اوست. این ریاست اشکال نداره حب ریاست نباشه.

یعنی چه یعنی اینکه یک وقت می‌بینه که حق اینجا را ادا نمی‌کند مردم راضی نیستند. از مسجد زده میشن یا از این سخنرانی هی بیرون برن می‌خوان که کسی دیگه باشه، ولی اون محکم اینجا را میگیره که بگن فلانی دیگه صلاحیت نداشت او را برداشتند یکی دیگر را گذاشتن این باید برای عالم عادی باشد.

نعم الرجل العالم

بهترین شخص عالم است، هرگاه به او احتیاج و نفع بده.

مردم روستای ما بی پیش نماز است جناب مولوی شما ۱۰ سال درس خواندین اینجا ما مجبوریم که از برادران جماعتی برای امامت ولو سواد نداشته باشن استفاده کنیم، همین امامت ما رو به عهده بگیرن. اما یا به خاطر اینکه رنج آن را تحمل نکند، حالا مسئله که نیاز عالم باید برطرف بشه قطعی است، هیچکس بدون اینکه ضروریاتش مرتفع بشه نمیتواند زندگی کنه. اما برای راحتی کار که نق و سر صدای مردم نداشته باشد یا زندگی اش اداره میشه درآمد بیشتر باشد، عالم میگوید چرا خودم دردسر بدم. همیشه سرصدا و اعتراض اون و اونو گوش کنیم مهارت داریم در فلان شغل اون را انجام میدیم بی دردسر پول زیادتر میگیریم. اما اگر او بی نیازی بود مردم راضی ترن که فلانی دیگه در اینجا هست باز اونه یا قوم و قبیله ها جمع کنه و در مقابل قرار بده و اختلاف ایجاد کنه و محکم بگیره که برای چی من نباشم.

زمانی که سر کلاس درس طالب مینشینیم رئیس جلسه هستیم. ولی به الله پناه ببریم از اینکه گرفتار حب ریاست بشیم. یعنی همه مزد ما همین باشد که خوبه دیگه ده تا طالب هست و به اونا دارم درس میدم.

اینجا یکی از بزرگان می‌فرماید:

کسی که علم دین را برای غیر خدا علم حدیث را برای غیر خدا فرا گیرد، نسبت به خودش مکر میشود. بعد در تشریح این می‌فرمایند منظور از مکر چی است؟

اون نفری که به دنبال دنیا هست اگر اخلاص نیت نداشت و مقصدش این بود که پول به دست بیاره، خب پول به دست آورد. اما عالم دین و کار دین هدف اینه که اجر و ثواب نزد الله تعالی و رضایت الهی حاصل بشه این را هم که با نیت خود از دست داد. نه دنیا به دست آمد نه دین.

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا