مولانا بهزاد فقهی (حفظه الله) تاثیر ایمان در جامعه
تاثیر ایمان در جامعه
ایمان یک تعهد است و در حقیقت ایمان به یک روش زیست و یک سبک زندگی را معرفی میکند. یعنی بعد از اینکه انسان شهادتین را گفت و بعد از اینکه بر ذات الله تعالی ایمان آورد، باید از آن معیارها و از آن اولویت هایی که در زندگی خودش برای خودش تعریف کرده است، فراتر حرکت کند.لذا باید با اولویتی زندگی کند که خدا برای او معرفی کرده است.
اگر شما قبل از اسلام اگر زندگی اهل مکه و مدینه رو مطالعه کنید متوجه خواهید شد که مبنا و اساس زندگی در آن جامعه بغض در آن جامعه، نصرت و مدد در آن جامعه بر مبنای قومیت است. یعنی هر فرد خودش را ملزم می دانست و خودش را مجبور می دانست که از یک نفر از قوم و قبیله خودش به هر قیمتی شده و به هر طریق که شده حمایت کند.
به همین خاطر جنگهای قومی و قبیلهای راه می افتاد، بعضی جنگ ها تا ۴۰ سال طول میکشید. شروع این جنگ ها گاهی اوقات چیزهای بسیار بسیار سطحی و بسیار بسیار کوچک بود.
تاثیر ایمان در جامعه
برخی از این دلایل کوچک ممکن بود ( به خاطر خرابی های ایجاد شده در یک باغچه و درگیری دو نفر باعث درگیری بزرگتر بین دو طایفه میشود و کشتارها شروع میشد و در پی آن انتقام ها شروع میشد.
خواندن مقالات زیر توصیه میشود
حکم خرید و فروش طلا به صورت قرضی
لذا در پی این جنگها نفرت ها و عداوت ها و بغض ها آغاز میشد. اما همین جامعه بعد از این که ایمان آوردند و نبی را به عنوان پیامبر قبول کردن این معیارها کاملا عوض شد. همین افرادی که به خون همدیگر سر مسائل بسیار جزئی به خون هم تشنه میشدند و قومی و قبیله ای به خون هم تشنه میشدند، حالا همین افراد با همدیگر برادر شده بودند و انقدر این برادری مستحکم هست که شاید دو برادر نسبی با همدیگر انقدر ارتباط و تعلق نداشتند.
جامعه ای که همه خیرخواه همدیگر هستند و همه دلسوز همدیگر هستند و گویا این جامعه یک خانواده ی ایمانی هستند که ایمان این جامعه را با همدیگر برابر و برادر کرده است، که یکی میشود صهیب رومی، یکی بلال حبشی از اتیوپی و یکی سلمان فارسی از ایران است و در این خانواده رنگ، نژاد و قومیت هیچ فرقی نمیکرد، چرا که وقتی وارد این جامعه میشد آن برادری، اخوت و رحمت را با تمام وجود در این جامعه حس میکرد. بسیاری از تاریخ نگارها و کسانی که مسلمان نبودند، اذعان میکردند که این جامعه یک جامعه ی بینظیر شده بود. جامعه ای که در آن اکرام و خیرخواهی موج میزد. در این جامعه هیچکس با نسب خودش بر دیگری فخر نمیفروخت و احساس نمیکرد که نژاد برتر است.
رسول اکرم (ص) به بلال حبشی میفرمایند:
من در جنت صدای پای تو را جلو تر از صدای خودم میشونم. بلال حبشی که در بین کفار غلام بود اکنون رسول اکرم (ص) چنین بشارتی برای او داده است.
تمام انسان ها اولاد حضرت ( آدم و حوا ) هستند. پس ما یک خانواده ی جهانی هستیم. هیچ کس بر دیگری امتیاز و برتری ندارد مگر در تقوا، در چنین جامعه ی اسلامی دیگر طایفه و قبیله برتری نبود و چیزی که باعث میشد افراد نبست به یکدیگر برتری داشته باشند تقوا بود.
کسانی که در جنگ بدر در کنار پیامبر اسلام(ص) حضور داشتند برای پیامبر عزیز بودند. مهاجران یا انصار نیز نزد پیامبر عزیز بودند و یا اینکه جزء اولین مسلمان بودند. لذا چنین افرادی نسبت به دیگران امتیاز و برتری داشتند و دیگر قومیت یا قبیله معیار برتری نبود. حتی رسول الله (ص) سلمان فارسی را که از توان علمی و نظامی او در جنگ خندق بهره برده بودند از خاندان خودشان معرفی کردند.
برخی از پادشاهان بودند که برای زنده کردن نام اسلام شاید نتوان به آنها نمره ی بالایی داد، اما یک امتیاز ویژه داشتند و آن امتیاز غیرت دینی بود. همین پادشاهان وقتی میفهمیدند که یک مسلمان در کشور دیگری مورد آزار و اذیت است، حاضر بوندن کل حکومت خوشان را هزینه کنند و یا حتی حاضر بودند حکومت خودشان را از دست بدهند، اما اجازه نمیداند خواهر یا برادر مسلمان آنها در کشور دیگر مورد آزار یا اذیت قرار بگیرد. چون خوشان را مسئول میدانستند و برای اسلام ریسکهای بزرگ میکردند.
در رابطه با مولانا انور شاه کشمیری گفته میشود: ایشان وقتی میشنیدند که مسلمان در هر کشوری دچار فقر دینی و فرهنگی هستند و در معرض از دست دادن دین خودشان هستند، مولانا انور شاه کشمیری بعد از شنیدن چنین اخباری مریض میشدند و بر بستر می افتادند.
حال جای سوال است که چرا وضعیت مسلمانان باید اینگونه باشد و چرا ما باید نسبت به وضعیت سایر مسلمان جهان بی تفاوت باشیم؟
این مقاله تکمیل خواهد شد…