مثنوی و معنویمقاله هامولانا بهزاد فقهی

دیباچه و مقدمه دفتر سوم مثنوی

دیباچه و مقدمه دفتر سوم مثنوی

در این دیباچه مولانا با رفیق و یار دیرینه خودش حسام الدین چلبی مکالمه‌ای دارد و تاو را تشویق میکند به اینکه در این مسیری که در کنار من بودی تا حال برای دفتر سوم خودت را آماده کن.

چون قالبا حسام الدین چلبی بنا به اون قلبه ی توجه الله و به عوارض جسمانی و مریضی ها در او مقداری عذر وجود داشته بود. مولانا میخواهد او متوجه بکند که به خاطر این عذرها نباید این مسئله به تعویق بیفتد. حسام الدین چلبی اگر چه به لحاظ، هم علمی و هم عرفانی شاگرد مولانا محسوب میشود، اما از اونجایی که هر دو تای آنها تعلق اصلاحی با شمس تبریزی داشتن و استاد اینها و در حقیقت مرشد اینها یکی بوده، او را  یادگار شیخ خودش تصور می‌کرد و بنا به همین نسبت و تعلق ای که با شیخ خودش در حسام الدین چلبی میدید احترامی بسیار ویژه و خاصی نسبت به قائل می‌شد و حسام الدین چلبی هم از اون شخصیت هایی بود که واقعاً علم و عرفان مولانا را او نشر داد و باعث شد که به مولانا این روحیه را بدهد و این انگیزه را در او ایجاد کند که اینها نوشته شود و اینها برای نسل‌های آینده در حقیقت فرستاده بشود. علمایی که معمولاً الله تعالی به آنها فضل و رحمت ویژه ای داره به آنها شاگردانی میده متعلقین و ارادتمندانی میدهد، که آنها سبب نشر و پخش علم آنها میشوند. یعنی این زمینه را فراهم می کنند تا اینکه علم این عالم پخش شود. به همین ترتیب خود این شاگردان هم جزء اعوان و انصار اهل علم باشند و در ردیف علما محشور شوند. چون انسان اگر عالم نیست ولی معاون اهل علم باشد، امداد و کمک اهل علم رو بکند، زمینه فراهم کند، علم آنها را پخش و نشر بکند، حشر و نشر او در قیامت با همین طبقه خواهد بود.

حسام الدین چلبی هم این قابلیت و ظرفیت را در مولانا دید و تمام نظم مولانا و شعر مولانا که واقعاً الهامی بود و حاصل تنها کتابخوانی و تلاش‌های محض بشری نبود. بلکه حاصل از اخلاص و تقوای درون او تنویر باطن او بود، حسام الدین چلبی نقش بسیار عمده‌ای داشت در این که اینها را ثبت و ضبط کرد، املا کرد، نوشت و به نسل‌های آینده منتقل کرد. امروز اگر این اثر علمی و عرفانی جلوی ما هست، یه بخش عمده اش اگرچه که خود مولانا بوده اما بخش دیگرش برای این معاون و همکار خوب یعنی حسام الدین چلبی بوده است.

مولانا هم خیلی احرام ویژه این به او داشت و طوری رفتار میکرد که گویا فیض یافته او است.

البته این هم بعید نیست که گاهی وقتا یه بزرگ هم از شاگرد خودش از کسی که پایین تر از او هست، فیضی از او به استاد برسد. اما در عین حال مولانا این رابطه قشنگ رو با حسام الدین چلبی داشت.

مشهوره که مولانا به قفل می گفت===>> قلف

بعد یکی گفت حضرت شما خودتان ادیب و شاعر هستید، این قلف نیست، قفل هست. مولانا گفت حسام الدین چلبی اینطوری میگه منم همینطور تلفظ میکنم. بنا به فرط محبتی که با حسام الدین داشت. حال در اینجا مولانا آن اشعار دلداری و دلجویی را برای این رفیق خوب خودش میگوید:

ای ضیاء الحق حسام الدین بیار … این سوم دفتر که سنت شد سه بار

اولا اینکه الله تعالی فرد است و فرد را دوست دارد و دوم اینکه در رابطه با خصلتهای نبی ما آمده است که گاهی یک جمله را تا سه بار تکرار می‌کردند تا ملکه ذهن مخاطب بشود و مخاطب بهتر آن را درد کند. لذا بیا دفتر سوم را شروع کن.

بر گشا گنجینهٔ اسرار را … در سوم دفتر بهل اعذار را

الله تعالی به تو گنجینه ای از اسرار علوم معارف داده و زکات علم این است که آن علم را  پخش نشر کند و از این ذخیره علم خودت و از این گنجینه اسرار خودت، تشنگان را سیراب کنید. چون نیاز مبرم و اساسی جامعه ی امروز ما پخش و نشر همین علوم معارف است. بهترین هدیه ای که ما میتوانیم به بشریت بدهیم این است که اینها را خداوند صلح بدهیم و این در حقیقت یک رسالت هست یک مسئولیت و یک رسالت هست که بر دوش من و شما گذاشتن. لذا بیا و عذرها را کنار بگذار. یه زمانی حضرت مفتی محمد شفیع عثمانی میگوید که من در امتحانات دارالعلوم دیوبند نامه ای به استاد خودم نوشتم:

که در این ایام امتحانات سخت هست و فشار زیادی وجود دارد. اگر اجازه بدهید من اذکار و اوراد و اعمال انفرادی خودم رو فعلاً کنار بگذارم و بچسبم به امتحانات.

استاد ایشون در جواب نامه نوشتند که:

امروز عذر امتحانات است، فردا عذری دیگر، پس فردا عذری دیگر، یک روز خستگی هست، یک روز بیماری است، یک روز سفر است، یک روز بچه مشکل داره، یه روز خانم مشکل داره، یه روز فلان دغدغه رو داری. پس این عذرها تمامی ندارند و اگر منتظر هستی که کاملاً فارغ البال والحال بشی، کاملا بیکار بشی، بعد این اعمال را انجام بدهی اون روز نمیاد. بنابراین با وجود عذرها اذکار و اوراد خودت رو ترک نکن.

بزرگان ما میگن:

اگر اعمال یومیه ای داریم مثل: ازکاری، اورادی، تلاوتی، دعایی در طول روز برای خودمون داریم. اگر عذری هم داریم مثل سفر، مریضی، خستگی، باز هم کلا این اعمال را ترک نکنید. چرا؟

چون نفس به تنبلی عادت میکند. اگر امروز ترک شد، فردا ترک میشود، پس فردا هم ترک میشود، لذا کلا آن عمل به صورت کامل ترک میشود. پس اگر شما عذری مثل سفر، خستگی یا چیز دیگری دارید، باز هم تلاش کنید آن اعمال را اگر نمیتوانید کامل انجام دهید بخشی از آنها را انجام بدهید.

ادامه دارد…

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا